لارستان، دنیایی کوچک برای عاشقان کتاب - مجله فروشگاهی

درست در همان ابتدای خیابان لارستان، تابلوی کتاب فروشی لارستان با یک ویترین ساده اما پر از کتاب به چشم می خورد.

ظاهر بیرونی مغازه اصلا شبیه کتاب فروشی های شیک و مدرن نبود، آن هایی که در چند طبقه و با شعبه های متفاوت در مناطق مختلف شهر قرار دارند. در واقع این کتاب فروشی را باید مختص اهل کتاب دانست که تنها به دنبال خرید کتاب هستند، نه آن هایی که جذب ویترین ها و جلد کتاب می شوند.

درست همان لحظه ورود به کتابفروشی شعارهای روی شیشه نظر شما را جلب می کند. کتابفروشی محله خود را زنده نگه داریم، خطر تعطیلی کتابفروشی های محله را جدی بگیریم، نمایشگاه کتاب نباید محل فروش کتاب باشد، کتاب قاچاق نخریم.

دیدن این جملات گواه آن بود که دل فروشنده از بازار این روزهای کتاب پر است و چرخ مغازه آنطور که انتظار می رود، نمی چرخد.

زمانی که وارد مغازه می شوید قفسه های بلند مملو از کتاب نظر شما را به خود جلب می کند درست مانند کتابخانه هایی که در فیلم ها مشاهده می کنیم. هر طبقه از این قفسه ها به یک بخش اختصاص یافته بود. بخشی داستان، بخشی تاریخ، قسمت دیگر روانشناسی که هر کدام علاقمندان خاص خود را دارد.

در همان راهروی کوچک پیش رو نیز مجلات مختلفی برروی زمین چیده شده بود که در میان آن ها، مجله ای که عکس عباس کیارستمی را بر جلد داشت، جلوه نمایی می کرد.

انتهای این راهروی کوچک و کوتاه میز شیشه ای قرار داشت که فروشنده مغازه پشت آن نشسته بود. روی این ویترین نیز کتاب های مختلفی روی هم قرار گرفته بودند که به گفته فروشنده کتاب های جدیدی هستند که پس از نمایشگاه کتاب منتشر شده اند. در واقع در این قسمت می توانستید تازه های کتاب را جستجو کنید.

آنچه که در این مغازه تا سقف به چشم می خورد، تنها کتاب بود. کتاب هایی که نام برخی از آن ها همیشه در تاریخ می ماند مانند برادران کارامازوف یا برباد رفته که سال های دور را برایمان تداعی می کند.

در گوشه دیگر از این کتاب فروشی قفسه ای قرار داشت که کتاب های اجرایی در آن قرار می گرفت. اجاره کتاب! آن هم در کتاب فروشی برایم جالب بود، درباره این قفسه از فروشنده سوال پرسیدم.

او توضیح داد، این طرح با همکاری نشر قطره جهت ترویج کتاب خوانی اجرا شده است. شما در ابتدا قیمت کامل کتاب را پرداخت می کنید و پس از یک ماه با برگرداندن کتاب 85 درصد از پول دریافتی را پس خواهید گرفت و 15 درصد باقی مانده هزینه کرایه کتاب خواهد بود. البته فروشنده معتقد بود آنطور که باید از این طرح استقبال نشده است. از سویی دیگر انتشارات دیگر نیز اعتقادی به اجرای این طرح نداشته و اعلام آمادگی نکرده اند.

همانطور که مشغول صحبت با فروشنده بودم، صندلی گرد کوچک کنار مغازه چشمم را گرفت. زمانی که برروی این صندلی می نشینید تا کتاب مورد نظرتان را در قفسه ها پیدا کنید، بوی کاغذ کتاب ها و نور زرد مغازه حس خوبی به شما القا می کند. حسی که بی شک نمی گذارد شما دست خالی از مغازه بیرون بیایید.

در گوشه ای دیگر از این مغازه قفسه موسیقی نیز به چشم می خورد. سی دی های مختلف از موسیقی های مختلف که می تواند آرامش خوبی را به شما منتقل کند.

همانطور که پیش از ورود به مغازه پیش بینی می کردم، فروشنده دل پری از وضعیت فروش کتاب داشت. او معتقد بود دستفروشانی که این روزها در خیابان های معروف شهر به ویژه خیابان انقلاب حضور دارند کتاب ها را به صورت قاچاق می فروشند و این موضوع می توان آسیب جدی به حوزه کتاب و کتابفروشی وارد کند.

دست آخر با خرید یک کتاب مغازه را ترک کردم و مطمئن هستم افرادی که به لارستان می آیند عاشق این کتاب فروشی می شوند و بارها به آن مراجعه خواهند کرد.