سفر با کتاب از دریچه داستان های اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشته ام

به گزارش مجله فروشگاهی، سرویس ادبیات خبرنگاران -سمیه مهرگان: در اُلدوز و عروسک سخنگوی صمد بهرنگی، آنجا که کرم شب تاب نقل می نماید بعضی حیوانات مسخره اش می نمایند که تو بی فایده می کوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی، خرگوش به او می گوید هر نوری هرچقدر هم ناچیز، باز روشنایی است.

سفر با کتاب از دریچه داستان های اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشته ام

این مثال خوبی است از اینکه وقتی کسی می پرسد کتاب خواندن به چه درد می خورد؟ بگویی خواندن یک کتاب بیشتر، یک روزنه نور بیشتر به جهانِ ما باز می تاباند. کتاب، یک کتاب بیشتر، نه فقط در زندگی فردی، که در روابط محبت آمیز و زندگی عاطفی و مشترک ما نیز مؤثر است. وقتی یک کتاب بیشتر می خوانیم، یک کتاب بیشتر حرف داریم تا با طرف مقابلمان حرف بزنیم تا رابطه مان را، دوستی مان را، بازتولید کنیم؛ تازه کنیم؛ نو کنیم؛ زیرا کتابخوان ها با شما حرف نمی زنند، با شما رابطه برقرار می نمایند.

کسانی که کتاب می خوانند میان انسان ها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یادگرفتن این نکته که چطور بدون اینکه خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی جهان را در چارچوب دیگری ببینی.

کتابخوان ها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدم ها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیده اند که غیرکتاب خوان ها امکان ندارد از آن سردربیاورند و مرگ انسان هایی را تجربه نموده اند که شما هرگز آنها را نمی شناسید. آنها یاد گرفته اند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه؟

از این رو است که بعضی کتاب ها یک حال خوب هستند: یک شادی وصف ناپذیر، یک انرژی مثبت، یک عیش مدام، یک حس خوب و دلپذیر و یک روز خوب دیگر برای دوست داشتن...

کتاب اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشته ام از همین دست آثار شادی آور است که شما را کلمه به کلمه می کشاند به سفری بدون مرز و می بردتان به پنج قاره. پس، اگر می خواهید به سفری پرمخاطره اما لذت بخش بروید، این کتاب پیشنهاد بکری است؛ چراکه سفر با کتاب، نه فقط به وسیله داستان، که به وسیله داستان های کوتاه لذت ناب دیگری است: لذتی کوتاه اما ماندگار؛ مثل خاطره اولین عشق.

اما چرا باید به سفر برویم، آن هم با کتاب، آن هم کتاب داستان؟ زیرا داستان های خوب از ما انسان های بهتری می سازد؛ انسان های بهتر، جهان بهتر می سازند.

اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشته ام و ما یک خانه آبی داریم مصداق شاخص همین نوع نگاه به ادبیات است. داستان هایی که هرکدام، پنجره ای است بر دیوارهای محفظه دربسته ای از فضا و زمان که همه ما در آن زندگی می کنیم. این داستان ها، به ما اجازه می دهند تا در فکر های یکدیگر وارد شویم، نه تنها به وسیله همذات پنداری با شخصیت ها، بلکه با مشاهده جهان از منظر بزرگ ترین نویسندگان جهان و این همان قدرت ادبیات است که بیش ترین توان را برای همدلی داراست؛ چراکه داستان های خوب، از نیرویی فرهنگی شگرفی برخوردارند، و به ما اجازه می دهد تا با کسانی همدلی و همراهی کنیم که گوشه ای از زندگی ِ همه ما را در جهانی کلمات بازی می نمایند: و این گونه همه ما به کشف ناشناخته های خود و دیگری می رویم که دعوتی است به یک سفر مکاشفه آمیز، برای لذت آگاهی.

هر یک از داستان های این دو کتاب، آینه ای است برای دعوت به تماشا و ساختن جهانیی بهتر. انگار که مقابل 25 آیینه ایستاده ایم. توی هر آینه، منی از خودمان می بینیم که با آینه های دیگر فرق دارد. یعنی ما با 25 من روبرو می شویم که هرکدام بخشی از وجودمان را نشان می دهد.

هرکدام از این من ها، تجربه های زیسته همه ما هستند در موقعیت های مختلف؛ در این دو کتاب، همه این 25 من در 25 داستان به ایفای نقش می پردازند تا بخش هایی از زندگی همه ما را روایت نمایند.

آلبر کامو، ولادیمیر ناباکوف، ویرجینیا وولف، شرلی جکسون، آلیس مونرو، جومپا لاهیری، جان آپدایک، ترومن کاپوتی، فرانک اوکانر، کاترین منسفیلد، ردیارد کیپلینگ، ایتالو کالوینو و سلینجر در داستان های اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشته ام وما یک خانه آبی داریم، ما را به ضیافت آینه ها دعوت می نمایند برای خوانش تکه تکه های خودمان در تجربه زندگی مشترک و تجربه زندگی و مرگ در برترین داستان های کوتاه جهان.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 19 تیر 1402 بروزرسانی: 19 تیر 1402 گردآورنده: shop98ia.ir شناسه مطلب: 2242

به "سفر با کتاب از دریچه داستان های اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشته ام" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سفر با کتاب از دریچه داستان های اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشته ام"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید